سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حجاب تلالو شبنم برچهره گل

حادثه حزن انگیز

یکی از اعراب دوران جاهلیت وقتی مسلمان شد ماجرای زنده به گور ساختن دختر خود را برای پیغمبر اسلام(ص) چنین شرح داد:

موقعی به سفر رفتم که زنم حامله بود. وقتی از سفر مراجعت نمودم(طبق معمول مسافرتها در آن زمان چندسال طول می‌کشید) دیدم دخترکی در خانة من است. از زنم پرسیدم این دختر از کیست؟ گفت این دختر از آن تو است. موقعی که به سفر رفتی من او را حامله بودم و اکنون به این سن رسیده است. حال که این دختر به این سن رسیده از کشتن او چشم بپوش و بگذار این دختر به عنوان یادگار برای خانواده و قبیله باقی بماند.

مرد عرب حکایت خود را برای پیغمبراکرم(ص) چنین ادامه داد: در ظاهر چیزی نگفتم و صبر کردم تا دخترم به سن رشد رسید روزی به مادرش گفتم دختر را آرایش بنمای و موهای او را شانه کن که می‌خواهم او را به عروسی یکی از قبایل ببرم مادرش خوشحال شد و موهای دختر را شانه کرد و براو لباس نو و فاخر پوشانید و به دستم سپرد. دختر فوق‌العاده خوشحال به نظر می‌رسید و فکر می‌کرد واقعاً او را به عروسی خواهم برد.

دست او را گرفتم از خانه و حوالی آنجا دور شدیم تا این که به وسط بیابان رسیدیم به دخترم گفتم صبر کن و بنشین تا بروم برای خودم آبی تهیه نمایم دخترم نشست و من از او دور شدم قصدم این بود که در نقطه‌ای که از چشم او دور باشد، قبری برای او حفر کنم.

گودالی کندم و قبری آماده کردم و به نزد دخترم بازگشتم و به او گفتم که چشمة آبی یافته‌ام، خوب است برای رفع عطش به سوی چشمه رفته و سیراب شویم. سپس به عروسی برویم او باور کرد و با من به راه افتاد.

وقتی چشمش به آن گودال افتاد از من پرسید این گودال چیست؟ گفتم: برای تو مهیا کرده‌ام. گفت: پدر مگر ما به عروسی نخواهیم رفت؟ گفتم چرا، محل عروسی در همین جاست دخترم گفت: پدر مگر دربارة من چه خیال داری؟ گفتم: مطابق آداب و روسم باید زنده به گور شوی تا بدین وسیله ننگ و رسوایی از خاندان و قبیلة ما برطرف گردد.

وقتی دخترک این وضع را دید به گریه افتاد و ضجه و تضرع نمود و گفت: پدر آیا ممکن است از این کار صرف‌نظر کنی و مرا زنده به گور نکنی؟ به تو قول می‌دهم با تو به خانه برنگردم و سر به بیابانها بگذارم و خود را از انظار مخفی و پنهان سازم، و تو به قبیله‌ات چنین وانمود کن که دخترت را کشته و زنده به گور نموده‌ای. آنچه دخترم خواهش کرد به دل‌سنگ من تاثیر ننمود.

در این حال پیغمبر(ص) متاثر گردید و اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: سرانجام چه کرد؟ گفت: وقتی دیدم دخترم زیاد اصرار و ضجه و زاری می‌کند، براو بانگ زدم و با یک ضربه به سرش او را بیهوش ساختم و در میان قبر گذاشتم و شروع به ریختن خاک برسرش نمودم، مقدار زیادی خاک ریختم، چیزی نمانده بود که خاک از سر او بگذرد که دخترم به هوش آمد و خود را در میان خاک غوطه‌ور دید، به طوری که نمی‌توانست خود را از انبوه خاکی که بر سرش ریخته بودم، نجات دهد بناچار با صدای ضعیفی که با ناله توأم بود صدا می‌زد و باز التماس می‌کرد و می‌گفت: پدر تو را به جان مادرم قسم می‌دهم از گشتن من صرف‌نظر کن ولی باز مشغول ریختن خاک شدم و به نالة او اعتنا ننمودم.

وقتی مایوس گردید، با صدای ضعیفی مرا مخاطب ساخته گفت: حال که می‌خواهی مرا بکشی اگر به خانه رسیدی سلام مرا به مادرم برسان و به او مگو که مرا زنده به گور کردی. بگو در عروسی نزد قبیله‌ات گذاشتی و به آنها سپردی زیرا اگر مادرم بفهمد از غصه دق می‌کند. وقتی ماجرای حکایت آن مرد عرب به اینجا رسید، گریه پیغمبر شدت یافت، به طوری که از شدت تاثر و گریه شانه‌های آن حضرت تکان می‌خورد.

این بود حکایت یک عرب که احساس فرزند دوستی و علاقه به اولاد که حتی در حیوانات هم وجود دارد در او از بین رفته بود.

 

زن در چین

مرد می‌توانست زن و فرزندان خود را به عنوان کنیز بفروشد یا بکشد. مردان بندت به زن و فرزندان خود اجازه شرکت بر سر سفرة غذا می‌دادند، به بهانه‌های مختلفی از جمله پرگویی، زن را طلاق می‌دادند.

اگر در مواقع سختی بردختران متعدد خانواده اضافه می‌شد، امکان داشت نوزاد بی‌گناه را به دور بیندازند تا در سرمای شب بمیرد یا خوراک گرازها شود.

در جزیرة فورموز چین، تا پنجاه سال پیش هم، زنان تا سی و شش سالگی حق فرزنددار شدن را نداشتند.

آنان بنا به وظیفة خرافی آن سرزمین، خود را موظف می‌دیدند که اگر زنی قبل از سی‌وشش‌سالگی آبستن شود، باید شکم او را به سختی فشار دهند تا از این طریق جنین سقط شود و از بین برود.

 زن در بابل

بنا به نوشته هردوت- هنگام محاصره زنان را خفه می‌کردند تا در آذوقه صرفه‌جویی شود. هر مردی که دچار تنگدستی می‌شد دختران خود را برای فسق و جور در معرض عموم قرار می‌داد تا از این راه درآمدی بدست آورد.

 

 زن از دیدگاه علامه طباطبائی(ره) در سه دوره

زن در مردمان غیرمتمدن

در قبائل دور از تمدن مانند وحشیان آفریقا و استرالیا و جزائر مسکونی اقیانوسیه و اهالی بومی امریکای قدیم و غیره، زندگی زنان نسبت به مردان مانند زندگی چارپایان و سایر جانوران اهلی نسبت به انسان بوده است... زن در کلیه امور زندگی تابع مرد بود و هیچگونه اختیاری از خود نداشت، مادامی که ازدواج نکرده بود پدر و بعد از ازدواج شوهر ولی مطلق او بود.

مرد می‌توانست زنش را به هر کس بخواهد بفروشد یا ببخشد یا او را به همخوابی و فرزند آوردن و خدمت کردن دیگران قرض بدهد. و می‌توانست به هر نحوی که بخواهد او را مجازات کند و حتی او را بکشد، و می‌توانست رهایش کرده به حال خود بگذارد تا بمیرد یا زنده بماند. و می‌توانست او را مانند گوسفند بکشد و در هنگام قحطی و میهمانی گوشتش را بخورد، همچنین اموال و حقوق زن در خرید و فروش و دادوستد متعلق به مرد بود.

 زن در ملل متمدن پیش از اسلام

منظور از این ملل کسانی هستند که طبق رسوم و آداب ملی(مانند چین و هند و مصرقدیم وایران...) قانونی داشتند. همه این ملل در این جهت مشترک بودند که زن نزد ایشان استقلال و آزادی در اراده و اعمال نداشت و تحت قیومیت و ولایت مرد می‌زیست و از جانب خود نمی‌توانست کاری، را انجام دهد و حق هیچگونه مداخله در امور اجتماعی از قبیل حکومت و قضاوت وغیره نداشت، و باید در تمام کارها از کسب و غیره با مرد همکاری کند و علاوه برآن کلیه کارهای خانه را نیز انجام دهد، و هرچه که مرد فرمان دهد اطاعت نماید. وضع زن در این ملل بهتر بود زیرا کشته نمی‌شد گوشتش را نمی‌خوردند و بطور کلی از تملک اموال خود محروم نمی‌بود.

اما در اغلب این ملل بعد از مردن شوهر، زن حق ازدواج نداشت و هم چنین از معاشرت در خارج از خانه ممنوع می‌شد و هر یک از این ملل به حسب اوضاع و مناطق خصوصیاتی داشتند.

 ایران:

تمایز طبقات در ایران گاهی ایجاب می‌کرد زنان طبقات عالیه، بردیگران امتیازی داشته باشند و در امور مملکت دخالت کنند و همچنین ازدواج با محارم مانند مادر و خواهر و دختر از مختصات ایرانیان بود.

 چین:

در چین ازدواج با زن، یک نوع خریداری و مالک شدن او محسوب می‌شد زن بطور کلی از ارث محروم بود و حق هم غذا شدن با مردان حتی با پسران خودش را نداشت و چند مرد می‌توانستند در یک زن شرکت کنند. و همه از او متمتع شوند و او برای هم آنان کار کند و فرزندی که درازدواج مشترک پیدا می‌شد غالباً مال مرد قویتر بود.

 هند:

در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردم او حق ازدواج نداشت و باید با جسد شوهرش سوزانده می‌شد. خلاصه زن در میان این ملل حد وسط بین انسان و حیوان بود.

 

 

با دادن نظر من را در هر چه بهتر ساختن این وبلاگ یاری نمائید



نوشته شده در سه شنبه 89 تیر 22ساعت ساعت 1:24 عصر توسط یکی از بندگان خدا| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin