نقش لاقیدی و بیحجابی در تخریب حقیقتجویی برای به دست آوردن علم و دانش و پرورش استعداد عقلانی و فطرت حقیقتطلبی، که لازمه رسیدن به کمالات و فضایل والای آدمی است، به تمرکز فکر، آرامش خاطر، شوق و اشتیاق نیاز است؛ مواجهةجوانان و نوجوانان با صحنههای هوسانگیز بانوان لاقید و بدحجاب، یکی از عوامل بسیار مهم کاهش یا زوال این امور میباشد که آسیبها و مصائب بزرگی را برای آنان و خانوادههایشان و درنتیجه برای جامعه ایجاد میکند که به پارهای از آنها اشاره میکنیم: الف- عدم رشد و تکامل استعداد علمی غریزة جنسی نسل جوان که نیرومندترین غیریزة آدمی است، با جلوهگریهای زنانه شعلهور گشته، تمرکز و آرامش آنها را از بین میبرد و قوه تخیل و توهم، به جای به فعالیت پرداخته و مناظر شهوتانگیز زنان را در ذهن خود تصویر میکنند؛ در نتیجه تواناییها و قابلیتهای فکری آنان هدر رفته و توان ذهنی و عقلی آنها کاسته میشود و چه بسا منجر به سلب شوق علمی آنها میگردد که پایین آمدن سطح کیفیت تحصیل و یا ترک تحصیل از جمله نتایج آن است. بنابراین، خودآرایی و بدحجابی مانع رشد و کمال استعداد حقیقت خواهی جوانان و حتی خود زنانی میشود که عفاف و حجاب را رعایت نمیکنند و اشتیاق آنان را در تحصیل علوم و پیشرفتها و خلاقیتهای فکری برای رسیدن به جامعهای رشد یافته، خودشناسی و کسب معارف اسلامی و دینی و آثار و برکات آنها برای وصول به کمالات و مقام والای انسانیت، زایل میگرداند و میزان تعهد و دینداری آنان را تا مرتبة ناچیز فرو میکاهد؛ همانگونه که امیرمؤمنان علی(ع) نیز میفرمایند: لاتجتمع الشهوه و الحکمه؛ تبعیت از شهوت نفسانی با علم و حکمت جمع نمیشوند. الجاهل عبد شهوته؛ نادان بنده شهوت است- نه بنده خدا- بزرگی این خسارت جبرانناپذیر به فرد و جامعه در صورتی معلوم میگردد که انسان باور کند علومدینی و معارف توحیدی در این عالم، یگانه مبنای انسانیت و در عوالم بعد از آن، تنها معرفت موردنیاز است که نجاتدهنده از عذاب و تعالیبخش درجات بهشتی است. ب- تمایل به گناه و انحرافهای جنسی تصویر و تخیل منظرههای هوسانگیز زنانه، که ریشه در خودنمایی عدهای از زنان غیرعفیف یا کمعفیف دارد، در صورت استمرار، پرده برعقل عاقبتاندیش انداخته و خاطرات شیطانی در صحنة نفس راه پیدا میکند و عنان اختیار را از کف ربوده و جوانان را از یاد مبدأ و معاد و عظمت خویشتن غافل نموده و به گناه و شهوات نامشروع و در نتیجه عواقب دردناک آنها میکشاند که زنان بیپروا نیز قربانی این مهلکه خواهند بود و حتی بیشترین آسیب متوجه آنها میشود؛ چنانکه حضرت علی(ع) فرموده است: من کثر فکره فی المعاصی دعته إلیها؛ هرکس دربارة گناهان زیاد بیندیشید به سوی آنها کشیده میشود. بدیهی است عامل انحراف در منطقا عقل و وحی مسئول و شریک جرم میباشد که انشاءالله تعالی بحث آن خواهد آمد. ج- انحراف استعداد حقیقتجویی این استعداد والای انسانی، نه تنها از شناخت حقیقت و رسیدن به کمالات علمی محروم میگردد بلکه در مسیر شناخت و جست و جوی امور ضداخلاقی و انحرافی؛ همچون استعمال موادمخدر، تماشای تصاویر و فیلمهای مستهجن و شنیدن صدا و آهنگهای مبتذل و... که ارمغان غرب و غربزدگان و منحرفان است، به کار میافتد و نتیجهای جز ایجاد غفلت و سوءاخلاق و محرومیت از مقام والای انسانیت نخواهد داشت. وقتی استعداد عقلانی آدمی با آشنایی به حقایق اشباع نشود، این خلأ فکری او با پندارهای بیاساس افکار باطل و خرافات پر میشودو به تبع آن خلأهای روحی و روانی او نیز با اخلاق و کردار ناشایست اشغال و اشباع خواهد شد. د- گرایش به تقلیدهای کورکورانه و نگرشهای سطحی هنگامی که آدمی دراثر پیروی از هوی و هوس ناشی از بدحجابی و...، از تحصیل علم و معرفت و در نتیجه کسب نیروی درک کننده حقیقت محروم میگردد، ناگزیر استقلال فکری خود را از دست داده و دست به دامان تقلید غیرمعقول و تکیه برظن و گمان نادرست و پندارهای بیاساس که هرگز انسان را بینیاز از حق نمیکند و به حقیقت نمیرساند، دراز میکند و در حقیقت نظریههای او را حس و چشم و گوش تغذیه و اداره میکند نه براهین عقلی و دلیلهای شرعی. تقلید و چشم و همچشمی که نشانة خودباختگی، عامل عقبافتادگی و از علائم شخصیت بیمار است، باعث میگردد که فرد مقلد گرفتار وسوسهها و دسیسهها و سیاست بازیهای شیاطین و ابزار دست دیگران قرار گرفته ودر زندگی براساس خودخواهی و خودکامگیهای خود و دیگران، رفتار کند؛ همچنان که خودآرایی و بدحجابی نیز از جلوههای بارز رفتارهای تقلیدی کورکورانه است. با این که هر انسانی براساس فطرت حقیقتجویی و کمالطلبی، خواهان شناخت مستقیم و ارتباط با واقعیتهای مبتنی برحس و دلیل منطقی و در نتیجه رفتار از روی معرفت و اگاهی است و تقلید برخلاف میل درونی و نوعی مبارزه با خویشتن میباشد، مگر در موارد معقول و مشروع، همانند تقلید و پیروی از مجتهد جامعالشرایط در فروع دین و یا پیروی بیمار از طبیب و در یک کلمه، پیروی جاهل از عالم درجایی که کسب معرفت و دانش به آسانی ممکن نباشد، که به عنوان ضرورت لازم و خود از مصادیق عمل براساس علم و منطق است. لذا نظام مقدس اسلام که با عقل و حقایق فطری هماهنگ میباشد، مبنای اصلی معرفت و آگاهی را تحقیق و پژوهش میداند نه تقلید و نگرشهای سطحی. این آیین به پیروان خود دستور فرموده که تصدیق و تکذیب، رفتار و گفتار آنان باید محققانه و عاقلانه باشد نه از روی نادانی و تقلید؛ نه سادهاندیش و زودباور بوده و ادعایی را بدون دلیل و برهان بپذیرند و برطبق آن عمل کنند و نه مطلب مستدل و حقی را انکار نمایند و از عمل بدان اجتناب ورزند. مطالبه دلیل و پذیرش مدعای مستدل و منطقی، دو مورد از اصول مهم مکتب تربیتی اسلام برای شناخت حق و باطل و تمیز آن دو از یکدیگر و وصول به حقیقت است. بیتوجهی به این دو اصل موجب تخریب شخصیت و انسانیت میگردد؛ چنان که منسوب است به متفکر بزرگ اسلام، شیخ ابوعلیسینا، که با الهام از قرآنکریم فرموده: من قال أو سمع بغیر دلیل فلیخرج عن ربقه الانسانیه؛ کسی که بدون دلیل و برهان سخنی را بگوید یا گوش فرا دهد(و بدان معتقد و یا عامل باشد) باید از دایرة انسانیت خارج شود. به علاوه از شگفتیهای دادگاه بزرگ رستاخیز آن است که از ابزارهای تحصیل واقعیات و تشخیص حق و باطل که همان چشم و گوش و دل و عقل است، سوال میشود و هرکدام از اینها به قدرت الهی به سخن درآمده و به ضرر انسان شهادت میدهند: و لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفواد کل اولئک عنه مسئولا؛ از آن چه به آن علم نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل و عقل همگی مورد سوال و بازخواست خواهند شد. بنابراین لازمة انسانیت آن است که تمام رفتار و گفتار و پذیرش یا انکار آدمی مستدل و منطقی، یعنی مستند به دلیل شرعی یا عقلی و یا هر دو باشد. اگر ملتهای مسلمان دست کم به این چند اصل اسلامی و قرآنی عمل میکردند از مشکلات، ظلمها و عقبافتادگیهایی که دامنگیرشان شده مصون میماندند. اساساً فرومایگی و کمبودهای حیاتی که در زندگی بشری و جوامع اسلامی وجود دارد به خاطر دور بودن از فرهنگ غنی اسلام و عمل نکردن به دستورهای کرامتپرور قرآن کریم است. همچنان که اگر زنان مسلمان، به ویژه جوانان، پیرامون اندیشه والای اسلام دربارة شخصیت زن و مسائل مربوط به آن مخصوصاً حجاب و فلسفه و فواید آن تحقیق میکردند و با نظرات تربیتی اسلام آشنا میشدند و یا دست کم در برابر مدعیان آزادی بیبندو باری و مبلغان بیحجابی و خودنمایی، خواستار دلیل درست و منطقی میشدند، آنگونه که قرآن دستور داده است، هیچگاه مرزهای فکری و روحی خویش را به روی دسیسههای بیگانگان باز نکرده و سخنان شیطانی آنها و پیروی از هوس را برحکم مستدل و حکیمانه خداوند، مبنی بر وجود پوشش کامل و حجاب عفیفانة زن مسلمان، ترجیح نمیدادند و با رفتارهای خلاف عفت و حیا، درجامعه فساد نکرده و دین و انسانیت خود و دیگران ضربه نمیزدند و از این طریق از دشمنان واقعی خود و اسلام جانبداری نمیکردند و به توصیههای قرآن و سنت، مبنی بر پرهیز از دوستیهای قلبی یا عملی با کسانی که دین الهی را به استهزا و بازی گرفتند جامة عمل میپوشاندند. به راستی کسانی که در جست و جوی حقیقت هستند کافی است در این سخن معبود خویش اندکی تامل و تفکر کنند که میفرماید: تنها خداوند به حق و حقیقت و سعادت هدایت میکند، آیا کسی که هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است یا آن کسی که خود، هدایت نمییابد- و همچنین رهنمون به حق نمیکند- مگر آن که هدایتش کنند؟ بانوان مسلمان باید بدانند که چه بسیار زنان بیحجاب و بدحجاب در دنیا فساد به بار آوردند، اما عاقبت مردند و در عالم برزخ و قبر دچار مکافات اعمال ناهنجار خود شدند و در دادگاه قیامت نیز باید جوابگوی هتک حرمت و زیرپانهادن حکم حجاب اسلامی و انسانی و گمراه ساختن دیگران در منجلاب فساد و انحراف باشند. آنان در دنیا سرمایة وجودی خود را باختند و به ناچار در سرای آخرت از زیانکاران خواهند بود، سرانجام بقیه نیز مرگ به سراغشان خواهد آمد و سپس به سوی خدایی که دانای نهان و آشکار است باز میگردند و او آنان را به آن چه عمل میکردند آگاه میسازد. هـ.تزلزل اساس مقام معشوق بودن زن عشق و علاقة راستین میان زن و شوهر و تحقق مقام محبوبیت برای زن در گرو انسانیت و فضایل اخلاقی حاصل از آگاهی دینی و ایمان به خداست، اما وقتی استعداد آگاهیطلبی و حقیقتخواهی آنها در اثر زمینههای تحریکات جنسی شکوفا نشود و معرفت دینی و ایمان راستین رشد نکند، پایههای عشق و محبت که همانا فضایل اخلاقی است، متزلزل گشته و مقام معشوق و محبوب بودن زن از بین میرود و توجه همسر به او صرفاً در دایرة امور شهوانی، خانهداری، بچهداری و امثال آنها محدود خواهد شد و این بزرگترین آسیب به شخصیت و روحیة زن در نظام خانواده است. این موضوع در مباحث آینده بیشتر روشن خواهد شد. ضمن این که چنین زن و شوهری از اساسیترین نیاز زندگی مشترک، که همانا درک و شناخت هم دیگر و نیازهای اصیل همسر است، محروم میباشند، زیرا کسی که ارزش و عظمت خود را نشاخته باشد، نمیتواند دیگران از جمله همسر خویش را بشناسد. بدیهی است خویشتنشناسی و همسرشناسی زیربنای محبت و عشق در نظام خانواده است، که جز در سایة دین و ایمان تحقق نمییابد. نکته بسیار مهم و در خور توجه آن است که این آسیبها وخطرهای مزبور نه تنها جامعه را تهدید میکند، بلکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم گریبان خود این بانوان و زنان همصنف دیگر را میگیرد و زندگی را در کام آنها تلخ میسازد، چرا که پدر، برادر، همسر و فرزندان آنها نیز در چنین جامعهای زندگی میکنند و روزی در دام این بلاها و دامهای تنیده شده گرفتار میشوند. بنابراین چنین زنانی باید مشکلات و ناملایمات زیادی را به تن و جان خود بخرند و چه بسا یک عمر بسوزند و بسازند. ضمن این که گناه هر کدام از این خطرها نزد خداوندمتعال بزرگ است و عذاب دردناکی را به دنبال خواهد داشت، مگر این که حجت الهی برفردی تمام نشده باشد. نظر یادتون نره...
By Ashoora.ir & Night Skin