نقش بیبندوباری و بدحجابی در شیوع فحشا تاثیر فوقالعاده محیط در سازندگی یا تخریب شخصیت انسان برکسی پوشیده نیست؛ از این رو هر امری که موجب عفت و پاکی عمومی و تعادل فکری، روانی و اخلاقی جامعه و رشد شخصیت افراد گردد، برای اجتماع مفید و لازم است و میبایست در جهت تحقق و ایجاد آن حداکثر کوشش را به کار برد. از آن جا که زندگی انسان جامعی و اجتماعی است جامعه، به مثابة خانه و خانواده است که حفظ حریم عفاف و اخلاق در آن حیاتی است و پاکی یا آلودگی آن نقش مهمی در سرنوشت افراد آن به ویژه فرزندان و نسل نوخاسته دارد. روی همین اصل منطقی، اسلام با هرچه جو اجتماع را آلوده ومسموم کند شدیداً مبارزه کرده است، لذا گناه آشکار، مسئولیت و عقوبتش به مراتب بیش از گناه پنهان است، زیرا کسی که پردة حیا را بدرد و مرتکب معصیت در ملأ عام بشود و به اصطلاح تجاهر به فسق کند باعث میشود قبح و زشتی گناه و عمل ناهنجار، که سد مهمی در برابر فساد و جرم است، به تدریج درنظر مردم از بین رفته و عواقب و بازتاب تلخ دنیوی و عقوبت و رسوایی اخروی آن فراموش گشته و سد شکسته شود و مردم نیز به آن آلوده گردند. بدین ترتیب چنین فردی ضمن آلودگی و ضربه به شخصیت خویشتن، جامعه را مسموم نموده و ضربة بزرگی برمعنویت و پیکره آن وارد کرده است. گناه بسیار بزرگ لاقیدی و بدحجابی از این قبیل است؛ دین مبین اسلام حجاب را به عنوان عامل مهم حفظ و اعتلای شخصیت فردی و تحکیم پیوند خانوادگی و حفظ عفت و اخلاق اجتماعی بر زن که در نظام آفرینش از جایگاه ارزشمند معشوق بودن برخوردار میباشد واجب فرموده است. بانویی که حجاب صحیح و شئون اسلامی را رعایت نمیکند با رفت و آمد در سطح اجتماع عامل غفلتزدگی و فراموشی مراقبت الهی و باعث کوری دلها در جامعه میگردد، وی از یک سو گناه و رفتار ناهنجار لاقیدی و خودنمایی فسادانگیز را نشر و ترویج مینماید و دیگر زنان را به این بلای خانمان سوز گرفتار میسازد و از سوی دیگر به جهت تاثیرات عاطفی و جنسی زن بر مردان، دل آنان- بالخصوص جوان را در میدان جاذبه خویش گرفتار ساخته و غریزه شهوت آنها را مشتعل مینماید. از نتایج زیانبار آن، شیوع انحرافات جنسی و رنج جسمی و روانی شدید است و چه بسا روزگار آدمی را سیاه و زندگی را تباه میسازد. براین اساس، زنان این گونه از هر دو جهت مشمول این کلام خدای سبحان میشوند که میفرماید: (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم فیالدنیا و الاخره والله یعلم و انتم لا تعلمون)؛ کسانی که دوست دارند زشتیها و گناهان قبیح در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکی برای آنها در دنیا و آخرت است و خداوند از عواقب شوم و آثار مرگبار فحشا آگاه است اما شما از ابعاد گوناگون و زیانبار آن آگاه نیستید. این که نفرمود کسانی که اشاعه فحشا میکنند، بلکه میفرماید دوست دارند چنین کاری کنند، یا از جهت نهایت تاکید در این زمینه است؛ یعنی آنهایی که دوست دارند که زشتیها شیوع پیدا کند عذابشان شدید است، چه برسد به این که با اعمال و گفتار خود اشاعه فحشا کنند و یا از جهت آن است که محبت همانند کفر گاهی قلبی است و گاهی عملی یعنی کردار ناشایست آنها موجب ترویج و شیوع گناهان زشت میشود و مراد از «فحشا» هرگونه رفتار و گفتاری است که زشتی آن بزرگ است، اعم از این که بیحجابی و بدحجابی و انحرافات جنسی یا غیراینها. بنابراین زنان با فروافکندن لباس حیا- پوشش دینی- همانند آتشسیاری میشوند که به هرجا گام مینهند آنجا را آتش زده و شخص و شخصیت جوانان و نوجوانان را دچار حریق میسازند. راستی چه آتشسوزی بدتر از این وجود دارد که خرمن تواناییها و استعدادهای خود و نسل جدید را میسوزاند و شخصیت و انسانیت آنان و خویشتن را تباه میسازد. اگر این بانوان میدانستند همواره مرتکب چه جنایاتی برخود و افراد جامعه میشوند و اگر حقیقت عمل ناهنجار خویش و گناهان عظیمی که بردوش دارند را مشاهده میکردند، هرگز یک لحظه هم آرام نمینشستند تا این آتش افروخته شده بردوش خویش را با آب توبه خاموش و خود را با دستورهای سازنده اسلام اصلاح نمایند. باتوجه به مطالب مذکور، معنای عمیق حدیث ذیل روشن میشود، حضرت امام رضا(ع) فرمودند: نقش انگشتر حضرت عیسی(ع) دو جمله بود که از انجیل گرفته شده بود: خوشا به حال بندهای که به واسطه او یاد خدا حاصل میشود و وای به حال بندهای که یاد خداوند به خاطر او فراموش شود. شریک در جرم گناه زن آسیبزا ضمن این که هنگام حضور غیرشرعی در جامعه و در برابر افراد نامحرم پیوسته برای او گناه و سرپیچی از حکم الهی ثبت میشود، در جرم و گناه کسانی که از طریق او به گناه جنسی، لاقیدی، جرم و جنایت، اعتیاد، ظلم و غیره آلوده میشوند، شریک خواهد بود و در نهایت گرفتار عکسالعمل رفتارها و پوشش نامناسب و غیرعفیفانه خود در برزخ و آخرت و گاهی در دنیا میشود و این نکتة مهمی است که عقل سالم بر آن نظارت دارد؛ چنانکه قرانکریم نیز در این زمینه به عنوان قانون کلی میفرماید: من یشفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعه سیئه یکن له کفل منها و کان الله علی کل شیء مقیتا؛ کسی که تشویق به کار نیکی کند بهره وافری از آن برای او خواهد بود و کسی که تشویق به کار بدی کند سهمی از آن خواهد داشت و خداوند حساب هر چیز را دارد و آن را حفظ میکند. مطابق آیه، منطق اصیل اسلام در مسائل اجتماعی و خانوادگی آن است که مردم جامعه و اعضای خانواده در سرنوشت اعمال یکدیگر از طریق راهنمایی و تشویق زبان یا عمل شریک میباشند. هرگاه گفتار یا کردار حتی سکوت و اشاره انسان سبب تشویق فرد یا گروه و جمعیتی به کار نیک یا بد شود، سهمی از پاداش یا کیفر آن کار و آثار و نتایجش برای تشویق کننده خواهد بود، بدون آن که از ثوابی یا گناه فاعل اصلی(انجام دهندة عمل) کاسته شود؛ چنان که از پیامبراسلام(ص) چنین نقل شده: من أمر بمعروف او نهی عن منکر او دل علی خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه او اشار به فهو شریک؛ هر کس امر به کار نیکی یا نهی از منکر و گناهی کند یا به عمل خیر راهنمایی نماید یا اشاره به آن کند- و به نحوی باعث تشویق به خیر شود- در آن عمل نیک سهیم و شریک است و هر کس دعوت به کار بد یا راهنمایی اشاره و تشویق بدان نماید او نیز در آن عمل بد شریک است. بنابراین در فرهنگ کامل اسلام تنها انجامدهندگان گناه و کار زشت، مسئول و گناه کار نیستند بلکه تمام کسانی که به نوعی زمینة گناه و جرم را فراهم کردند نیز مسئول و معصیت کار شمرده میشوند. قرآن دربارة نتیجة اخروی گمراه کردن و به گناه کشاندن دیگران میفرماید: (لیحملوا اوزارهم کامله یوم القیامه و من اوزار الذین یضلونهم بغیر علم الا ساء ما یزرون)؛ روز قیامت هم باید بار گناهان خود را به طور کامل بردوش کشند و هم سهمی از گناهان کسانی که به جهالت از راه حق گمراه و منحرف میسازند، آگاه باشید که آنها بارسنگین بدی بردوش خواهند کشید. گذشته از اینها، در شیوع این اعمال منافی عفت و پیآمدهای ناگوار آنها، غالباً در درجه اول خود زنان خودآرا و بدحجاب و بیحجابی قربانی مهلکه و بازندة بازی میباشند. همچنان که پدران، برادران، شوهران، فرزندان و دیگر بستگان نزدیک آنان نی در خطر سقوط در این مهلکهها هستند و در حقیقت این زنان در همین دنیا به برخی از سزای اعمال خود رسیده و شاهد انحراف اخلاقی و جنسی خود و نزدیکان خویش میباشند؛ چنان که بسیار دیده و شنیده شده است. برای رهایی این زنان از بند اسارت خودنمایی، کافی است باور کنند که هر سخن و رفتاری که از آنها صادر میشود در شهود و حضور خداوند بزرگ است، چنانکه در قرآن میفرماید: (ولا تعلمون من عمل الا کنا علیکم شهوداً اذ تفیضون فیه)؛ هیچ عملی را انجام نمیدهید مگر این که ما گواه برشما هستیم در آن هنگام که وارد آن میشوید. پیامبر(ص) هرگاه این آیه را تلاوت میکردند گریه شدید مینمودند. صدای ظریف و لبخند ملیح جاذبة صدای ظریف، آهنگ شیوا، خنده و تبسم ملیح زن از جمله ابزارها و سلاحهای طبیعی زن برای نفوذ و جذب مردان است؛ زن با صوت دلربا و خنده نمکین، دل همسر را نوازش میدهد و غبار غم، اندوه و خستگی را از صورت و چهرة جان او میشوید، به ویژه اگر با ناز و نرمش و سخنان حق و روشنگرانه همراه باشد و به زندگی مرد حرارت، گرمی و صفا بخشیده و محبوبیت خود را نزد او حفظ و استوار میکند. تاثیر و نفوذ صدای زیبای زن اگر توأم با ناز و کرشمه در برابر نامحرم باشد، به ویژه همراه با خنده و تبسم روی بیگانهای که از نبود یا کمبود عاطفه در خانواده یا اجتماع رنج میبرد، آنچنان اثرگذار است که طوفانی در دل او- مخصوصاً اگر جوان باشد ایجاد میکند که اعتدال و آرامش او را برهم میزند و ذهن و اندیشة او را تا مدتها به زن معطوف میکند و از امور حیاتی و ضروری منحرف و به لذتهای شهوانی مشغول مینماید، در حالی که زنان، معمولاً به راحتی از کنار این موضوع میگذرند و رعایت احتیاط و احساس مسئولیت در برابر مردها و جوانان و نوجوانان با آن ضعف غریزی و خلا عاطفی نمیکنند. تاثیر جاذبههای فوق، همانند سایر جاذبههای خدادادی زن تا اندازهای است که گاه باعث میشود مردان بیماردل و شهوتطلب را به طمع انداخته، امنیت زن را به خطر اندازند و یا درصدد اغفال زن برآمده عفت، حیثیت و آبروی او را لکهدار کنند. در این باره، قرآن کریم، با نگاهی روانشناختی و جامع میفرماید: (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فیقلبه مرض و قلن قولاً معروفاً)؛ [با مردان] با نرمی و ناز و کرشمه سخن نگویید که انسان بیماردل در شما طمع کند و سخن نیکو و شایستهای که عقل و وحی آن را به رسمیت شناخته بگویید. نقش لاقیدی و بدحجابی در ناکارآمد ساختن ابزارهای شخصیتی زن «اگر چه گفته شد، تواناییها، مکانیسمها و ابزارهای زن برای نفوذ در قلب همسر به شمار میرفت، البته مشروط برآن که از این امور- که به حق و براساس حکمت و تدبیر الهی در نهاد زن به ودیعت نهاده شده- به درستی و در جهت اهداف عالی انسانی استفاده شود. اما در صورتی که دراثر کمتوجهی یا بیمبالاتی زن، این تواناییها و سازوکارها در معرض تهدید قرار گیرد و یا کمرنگ شود، نتایجی که به دست میآید نه تنها به سود زن نخواهد بود، بلکه او را به سمت انحطاط و شکست خواهد کشاند که در این جا به توضیح و تحلیل این امر مهم پرداخته میشود. بدحجابی، لاقیدی و آزاداندیشی آزاداندیشی و روشن بینی، در پرتو تقوا و عقل سلیم از حجابهای ظلمانی گناهان و صفات ناپسند به دست میآید؛ براین اساس زنی که اسیر لاقیدی یا بدحجابی میشود و یا بیاعتنایی یا دهنکجی به پروردگار خویش و دستور حجاب و پوشش، ارزشهای وجودی خود را در جاذبههای ظاهری خلاصه نموده و از آن حقیقت روحی و استعدادها و ارزشهای انسانی خود غافل میشود و پردههای هوا و هوس جلوی دیدگان حقبین و آیندهنگر او را گرفته و مانع آزاداندیشی او میگردد، معیارهایش در انتخاب همسر معمولاً مادی و ظاهری است و نسبت به ملاکهای اصیل و ارزشی غافل بوده و یا توجه لازم و کافی به آنها ندارد، لذا در گزینش و انتخاب عاشق راستین، به عنوان شریک زندگی خود به خطا رفته و در نتیجه در زندگی شکست میخورد. افزون براین، چنین زنانی از شخصیت فکری و اخلاقی سالم و معتدل برخوردار نیستند، تا عاشق و دلدادة واقعی داشته باشند، اینان یا از نظر عقل و اندیشه دربارة حجاب و پوشش اسلامی فکر و عقیدة نادرستی دارند و فریب شبهات و تبلیغات زهرآگین برضد حجاباسلامی را خوردهاند؛ به گونهای که به دستور خدا و پیامبر او(ص) و امامان(ع) و سیرة الگویی و سخنان اخلاقی حضرتزهرا(ع) در زمینة عفاف و حجاب اعتنا نمیکنند، که معمولاً دختران جوان مسلمان ما از این گروه میباشند و یا به لحاظ روحی و اخلاقی شخصیت بیمار و ناسالمی دارند و اموی همچون پوشش اسلامی را با مزاج روحی خویش سازگار نمییابند. همانگونه که اگر کسی به بیماری سوء هاضمه یا مرض دیگر مبتلا شده باشد، چه بسا میل به غذا- اگر چه بهترین خوراک باشد- نداشته و یا از آن متنفر و گریزان میگردد، کسانی که روحشان نیز با گناهان و صفات ناشایست مکدر شده است، شخصیت معنوی و باطنی آنها بیمار و مسموم گشته، در نتیجه مزاج ملکوتیشان از پذیرش دستورهای الهی که در حقیقت غذا و خوراک جان آدمی است- باز میماند؛ از این رو هر فردی به اندازه پاکی روح و روان، از غذاها و مائدههای آسمانی و معنوی و لذایذ حصال از آنها بهرهمند میگردد و به میزان آلودگیهای روحی و باطنی از آن نعمتهای روانپرور محروم گشته و به دردها و آلام روحی و روانی گرفتار میشود. چنانکه حضرت علی(ع) میفرمایند: بالصحه تستکمل اللذه؛ با صحت و عافیت، لذت انسان کامل میشود. این صحت، اعم از سلامتی جسمی و روحی است؛ سلامتی بدن، لذت کامل جسمی را به دنبال دارد و صحت روح، لذت کامل روحی و معنوی را. مردی که در غیرت ضعیف و سست است و از خودنمایی همسر یا دختر خود نه تنها ناراحت نیست، بلکه مباهات هم میکند، دچار بیماری روحی و فکری است، هرچند در بعد جسمی سالم باشد. براین اساس چنین زنهایی از به دست آوردن عاشق واقعی، به عنوان همسر دلسوز و وفادار محرومند، چرا که عاشق راستین کسی است که عشق او برپایة زیبایی باطنی زن، به ویژه حیا، عفت، وقار و پوشش اسلامی و دینی باشد، هرچند زیبایی ظاهر هم مورد توجه قرار بگیرد؛ همانگونه که در اسلام نیز به آن توجه شده است. جوان با ایمان و عفیف به دنبال دختری میگردد که به لحاظ روحی و اخلاقی هم سنخ باشد؛ یعنی دختری باتقوا و عفیف. حتی کسانی که در ایمان و عفاف ضعیف بوده و از جاده مستقیم به بیراهه رفتهاند، براساس فظرت الهی و الهام درونی خویش از امور منافی عفت و حیا متنفرند و خواستار ازدواج با دختران پاکدامن و باحیا و عفت میباشند. ویلدورانت- مورخ و فیلسوف غرب- میگوید: زنان بیشرم و حیا، جز در موارد زودگذر، برای مردان جذاب نیستند. مردان جوان به دنبال چشمان پراز حیا میباشند و بدون آن که بدانند حس میکنند که این خودداری ظریفانه- عفت و حیا- از یک لطف و رقت عالی خبر میدهد. خانم اوریزان مارون هم میگوید: مرد فطرتاً طالب دختری است که مانند بنفشه محبوب و سلیمالطبع و در عین سادگی و عفاف، دارای کمال، لطف و دلبری باشد؛ زنی که دارای صفات و ملکات فاضله بوده و نام «زن» شایستة اوست، هرجا و به هر حالت که باشد مورد تقدیس و احترام مرد واقع میشود.
By Ashoora.ir & Night Skin