حس، تجربه و عاقبتاندیشی
از رهگذر مشاهده و تجربة یک چیز، میتوان حقانیت یا بطلان آن را شناخت. براساس این ملاک، سرانجام ناگوار و پرخطر لاقیدی، بدحجابی و نیز نیک فرجامی حجاب و پوش عفیفانه، بیانگر باطل و رذیلت بودن عمل نخست، و حق و فضیلت بودن دومی است. با مشاهده روشن شده و با مطالعه و تحقیق روشنتر میشود که پوششهای نامناسب و رفتارهایغیرعفیفانه مشکلات و فاجعههای فراوانی برای خود زنان محروم از زیور تقوا و افراد جامعه، به ویژه نوجوانان و جوانان به وجود آورده است؛ از جمله آسیب به شرف و انسانیت و محبوبیت خود آنان و دیگران، لذا در مییابیم که فاصله گرفتن از لباس حیای زنانه باطل بوده و اخلاق عفیفانة جنسی و حجاب درست، کاملاً ارزشمند و حق میباشند. این یک قاعدة کلی است که آزموده را آزمودن خطاست و چون ضرر و زیانهای ناگوار بیپروایی زنان، بارها و بارها ثابت و رؤیت شده است، انجام دوبارة آن امری قبیح و سرانجامش پشیمانی است. پوشش و حجالب عفیفانه ندا و دعوتی است که زن آن را در عمق جان خود میشنودو کششی است که از درون خود به سمت آن گرایش پیدا میکند و از بیحجابی و بدحجابی در برابر مردان امری کلی و همگانی خواهد بود و همه زنان را از ابتدای خلقت تا انقراض عالم در بر دارد، هر چند عواملی مانند تربیت خوی یا بد، تبلیغات سازنده یا مخرب، محیط سالم یا سالم در شکوفایی و رشد یا ضعف و کاهش و حتی به خاموشی گراییدن نور آن در باطل موثر بوده و هست و این مطلب در تمام امور فطری صادق است. یک نشانه بر فطری بودن حجاب آن است که کتابهای تاریخی و آثار تمدنهای مختلف گواهی میدهد که فرهنگ حجاب همواره در میان زنان مرسوم بوده و اختصاص به مذهب یا ملت خاص نداشته است و حتی گاهی به پوشش صورت نیز اهتمام میورزیدند؛ چنان که لباس ملی کشورها و اقوام مختلف جهان از دوران باستان تا قرن هیجدهم نیز موید این مطلب است و برخی از زیستشناسان و روانشناسان و جامعهشناسان هم برفطری بودن حجاب کامل زنان معتقد هستند.
استاد بزرگ، شهید مطهری در این باره میفرماید:
به طور کلی بحثی است درباره ریشة اخلاق جنسی؛ از قبیل حیا، عفاف و از آ«ن جمله است تمایل به ستر و پوشش خود زن از مرد و در این جا نظریاتی ابراز شده که دقیقترین آنها این است که حیا و عفاف و ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با نوع الهام برای گران بها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است. زن باهوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمیتواند با مرد برابری کند و اگر بخواهد در میدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهدة زور و بازوری مرد بر نمیآید و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خلقت دروجود مرد نهاده است، که او را مظهر عشق و طل و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است... وقتی که زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطة ضعف مرد را در برابر خود دانست، همان طور که متوسل به زیور و خودآرایی و تجمل شده که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگهداشتن خود از دسترس مرد نیز شده، دانست که نباید خود را رایگان کند، بلکه بایست آتش عشق و طلب او را تیز کند و در نتیجه مقام و موقع خود را بلا برد. نشانة دیگر فطری بودن حجاب کامل زن این است که درتمام ادیان الهی حجاب عفیفانه، به عتوان یک ارزش، بر زن واجب بوده است؛ همانگونه که رعایت عفاف در امور دیگر مانند حفظ چشم از نگاه آلوده و حرام، پرهیز از اختلاط زن و مرد، دوری از آرایش هوسانگیز برای غیرهمسر، گفتار و کردار تحریک آمیز و تماس غیرمشروع با بیگانه، لازم و به آنها توصیه شده است. از آن جا که نظام تشریع همواره با نظام تکوین هماهنگ است، از این رو، وجوب یک چیز در تمام شرایع آسمانی، بیانگر فطری بودن آن میباشد و حرمت چیزی از ضد فطرت بودن آن ناشی میشود؛ چنانکه فطری بودن، امری هم نشانه وجوب یا حرمت الهی داشتن آن درتمام شرایع آسمانی است. بنابراین وجوب عفاف و حجاب را در ادیان، نشان فطری بودن آن و نیاز مبرم زن به آن میباشد، زیرا رمز حفظ و ماندگاری یک قانون و آیین، موافق بودن آن با فطرت و طبیعت و نیازهای بشری است. براساس از آن جا که فرهنگ مبتذل بیحجابی و بدحجابی و خودنمایی زنان، برخلاف فطرت و شریعت میباشد، اولاً باطل و حرام است و ثانیا استمرار و دوام در جامعه نخواهد داشت، هرچند برای مدتی به عنوان یک ارزش موهوم و بیاساس- رواج کاذب داشته باشد. بالاخره روزی میآید که بانوانی که با فراموشی میثاق فطرت و دوری از خویشتن همچون کودکان بازی گوش، سرگرم بازیهای دنوی هستند و در نهایت به آغوش والدین خود برمیگردند، آنها نیز به آغوش گرم فطرت و شریعت اسلام خواهند برگشت، هرچند با شکست در این بازی و باختن سرمایة عفت باشد. چرا با حجاب شوم
چرا با حجاب شوم؟ چرا خود را پنهان کنم؟ گفتی چرا در حجاب باشم؟ چرا پنهان باشم؟ حجاب حصار زیبایی است در اطراف تو که از گزند وادث مصونت میدارد. تو موجود با ارزشی هستی، اسرار عالم خلقت، در درونت نهفته است و تو پرورش دهندة آنانی که عالم برای آن خلق شده؛ گل سرسبد عالم خلقت از دامان تو پابه عرصة وجود میگذارد؛ تو کشتزار انسانیتی، کانون محبتی، معدن صفا و صمیمت و آرامشبخش روح پرتلاطم انسانی. حجاب حریم مقدس و قلعه آرامش توست. رسم است که هر چیز با ارزش را پنهان دارند تا از دستیرد نااهلان مصون و محفوظ باشد تو نی با حجای باش تا اسراروجودیت، از ارزش نیفتند. اگر حجاب از اسرار عالم خلقت برداشته شود، قوانین عالم بهم میخورد و عالم دگرگون میگردد. چند کلمة رمز بر دفتری لشکرهایی را بحرکت در میآورد، اما تا زمانی که از نامحرمان در حجاب باشد ارزش دارد واگر کشف شود بیارزش خواهد شد. تو مادری؛ جایگاهت بسیار رفیع است و خداوند متعال تو را بسیار شایسته و زیبا برای بقاء، سلامت و آرامش نسل آفریده، در درونت گنجهایی از اسرار عالم خلقت به ودیعه نهاده؛ تو تنها یک جسم نیستی؛ تو یک منظرة شهوتانگیز نستی؛ اسباب دست هوسبازان نیستی؛ کالای تبلیغاتی نیستی؛ جاذبهات برای انحطاط و نابودی جوامع بشری نیست بلکه حجاب با حقیقت وجودت توأم است و ارزشت را برای همیشه حفظ میکند و آن را تداوم میبخشد. با برداشته شدن حجاب شخصیتت تغییر نموده و در حد عروسک باقی میماند و مانند اسرار و رموز کشف شده، ماهیتت تغییر میکند و ارزش وجودیت از دست میرود اما با حفظ حجاب رمز آرامش و اقتدار هر اجتماعی، محل پرورش حقیقتی؛ دامانت محل نزول ملائکه و وحی شکل گرفتن عدالت استع تو پرورش دهنده انبیائی. خداوند برترین مخلوق خویش را در دستان تو میپروراند و تو در عالم بر والاترین جایاه قرار داری. آنها که تو را بیحجاب کردند همانهایی هستند که تو را به بردگی کشاندند واز گوشتت خورشها ساختند و خوردند و در طول تاریخ از هیج جنایتی نسیت به تو دریغ نکردند و همجون حیوانات با تو رفتار کردند وامروز هم نسل همان زشت سیرتان،برای رسیدن به مقاصد شیطانی تو را وسیله قرار داده، وجود با ارزشت را هدف ساخته، و با جاذبهات سرمایة ملل ضعیف را جذب نموده، و با تباه ساختن تو جوامع بشری را منحفط کردهاند. حال وظیفة توست مه خود را بازشناسی و خود را به رایگان در اختیار اهداف شیاطین پلید قرار ندهی، عظمت تو در هنر و خلاقیت توست و جامعه بشری نیز نیازمند سرمایههای عظیم وجودت. تو انسانپروری و در وجودت عالیترین عواطف و صفات متعالی انسانی وجود دارد. جسم تو تنها ملاک ارزش و شخصیت تو نیست، خالق هستی پس از آنکه همه خوبیها را در جان و جسم تو قرار داد پوششی برای جسم و جانت نهاد تا گنجهای وحودی تو بدست نااهلان و ناکثان غارت نشود. عفت و حیاء پوشش جان توست تا طالبان حقیقی خویش را محک بزنی و شیادان و مفسدان رااز صالحان بازشناسی. حجاب پوشش جسم توست، چرا که پیامبر(ص) با دست مبارکش آن را برای تو به ارمغان آورد، تا با استفاده از آن به امنیت برسی و با وقار و آزادی در جامعه ظاهر شوی و شیرینی و جذابیت وجودت سبب نشود که میکریها و انگلهای جامعه حقیقت وجود تو را تهدید نموده و آن را به فساد و تباهی بکشانند. تو با حجاب خویش جسمت را محصور آن میکنی که جانش در حصار تو است و به آن شور و نشاط میبخشی که شر و نشاطش از آن تواست، در زندگی و در پناه این دژ محکم میتوانی مرد را شیفته و یار و مددکار خویش قرار دهی و حال آنکه اگر حجابت را برداشتی و گوهر وجود خویش را در کوچه و خیابان ریختی و به هر هرزة تماشاگری خودفروشی کردی و گوهر حقیقی وجودت را از صدف بیرون افکندی دیگر این گوهر رنگ شده و پایمال شده و بدلی چه ارزشی خواهد داشت و آیا انتظار داری چیزی که خودت آنرا به رایگان فروختهای و در زبالهدان خاطر هر کس و ناکسی افکندهای به قیمت بخرند؛ تو که بهار عمرت را به غارت گذاشتهای و سرمایههای وجود خویش را به فراموشی سپردهای و برای خود ارزش و بهایی قائل نشدهای چگونه انتظار داری که دیگری هستی خویش را نثار همزیستی با تو نماید. تو همانند گلی هستی که چون عطر و طراوت وجود خویش را در اختیار هر چرنده و نشخوارکنندهای بگذارد بیدرنگی چون متاع متعفنی میگردد که همه از آن گریزانند. آری گوهر وجود خویش را در صدف حیاء و عفت و حجاب پنهاندار تا غواصان کار آزموده و زجر کشیده را بشناسی، همانهایی که قدر گوهر میشناسند و آن را گرامی میدارند. حجاب صدف است و گوهر گرانبها آن را میشناسد. با حجاب شدن یعنی به نمایش گذاشتن شخصیت واقعی زن و بیحجابی یعنی پنهان شدن حقیقت و شخصیت زن در پوشش جاذبههای جنسی. باحجاب شدن یعنی محدود کردنجسم و آزاد گذاردن روح و عقل و اندیشه و حجاب در بیحجابی یعنی عریانی جسم و پوشیدگی عقل و فهم و اراده. هرچه از حجاب خویش بکاهی از شخصیتت کاستخای و هر چقدر برعظمت روحت افزوده شود، از خباثت جسمت کاسته میگردد؛ و زمانی که عقل و علم و فهمت اوج گیرد، جسمت را پوشیده میداری زیرا به حقیقت خویش رسیدهای و هنگامیکه خود را شناختی حیوانیت خویش را در حد لزوم و انسانیتت را به اوج خواهی رساند و آنگاه است که جسمت دیگر سند افتخاراتت نمیباشد چون جسمت پژمرده میشود، میپوسد و به خاک تبدیل میشود و تو همچنان زندهای. زمانیکه طراوت و شادابی بهار عمرت سپزی شد و جسمت پژمرده گشت تو هنوز به حقیقت خود باقی هستی و از ارزشت کاسته نشده است و ظهور ارزشهای وجودیت را در همسر و فرزندانت خواهی یافت. حجاب رمز و کلید گوهر گرانبهای وجود توست، حجاب حفاظی براسرار حقیقت ذات توست که آن را پاس میدارد؛ این رمز و اسرار تنها به دست کسی باید کشف شود که لیاقت شناخت آن را دارد و به ارزش آن واقف است. اگر حجابت برداشته شود گوهر و حقیقت وجود خود را فراموش خواهی کرد و آنگاه تو باید به دنبال جلبنظر دیگران باشی و طراوت و شادابی کالبد فرسودنیت را به این و آن ارائه کنی؛ چون در تو سری نیست، گوهری نیست، بنابراین کالبدی میشوی بدون حقیقت و مانندصدفی که گوهر خویش را رها کرده میگردی. تو که ارزش خویش را نشناختی و جسم خود را در اختیار دیگران قرار دادی، آیا باز انتظار داری که دیگران برای تو ارزش قائل شوند. گنج وجودیت تا زمانی که در پوشش زیبای حجاب باشد ارزشمند است و طالبات حقیقی، سرمایة ارزشمند عمر خویش را به پای آن نثار میکنند و آن را گرامی میدارند. حجاب پیش از آنکه جسمت را پنهان دارد شخصیت و ارزشت را نمایان میکند و وقتی حجاب از جسم برداشته شود بر روی مینشیند و افق دید و اندیشه را کور میکند، برهنگی جسم، گرفتاری روح را در بردارد و زن بیحجاب، خودحجابی در برابر افراد جامعه است که فکر و احساسات جامعه را در پوشش هوس محدود میکند و مسیر زلال جامعه را گلآلود میسازد. حجاب یعنی بهداشت روانی برای جامعه و بدحجابی یعنی ظلم و تجاوز به حریم روح و افکار افراد جامعه، بدحجابی یعنی سلب آزادی افراد جامعه. بدحجاب میکرب جامعه است که بر روح و افکار افراد رخنه میکند و آن را مشوش میسازد. حجاب یعنی تعالی و آرامش بدحجابی یعنی اضطراب، نیاز و تباهی. حجاب پوششی است برجسم، آرامشی است برروح، بینشی است در جشم، قدرتی است در اراده، همتی است عالی، قلعهای است نفوذناپذیر، حریمی است مقدس، استوانهای پابرجا، پناهنگامی است امن، خاری است در چشم دشمن، اندوهی برقلب شیطان، سپری است در برابر تیرهای بلا، آبی است برآتش، امنیتی است برجامعه، تمرکزی است در حواس، اعتمادی است در زوجین و مهیمن شم الهی میباشد. حجاب سرمایة عظیمی برای زن باصلابتی است که پردة سیاهی برچشم هوسبازان و طماعان کشیده و سرمایههای وجود خویش را در کنار گرم خانواده متمرکز نموده و با عزمی استوار و خلل ناپذیر اولین هسته اجتماعی را پیریزی کرده است. زنی که با عظمت و شکوه خود را در فرزندان و همسرش جلوهگر میسازد و حضورش در جامعه همراه با وقار و عفاف است.
By Ashoora.ir & Night Skin